کد خبر: ۸۸۵۷
۲۵ فروردين ۱۴۰۳ - ۱۰:۱۴

خیابان سناباد از چه زمانی پا گرفت؟

محمد نداف‌ می‌گوید: میدان سعدآباد با آجر‌های رنگی قرمز پوشیده شده و بخش دیگری از خیابان خاکی بود. دور و اطراف خیابان تک‌وتوک خانه‌هایی ساخته شده بود.بیشتر صاحبان خانه‌ها باغ‌داران و کسبه‌ بودند.

وسعت محله سعدآباد ۱۰۴‌هکتار و تراکم جمعیت آن ۱۷۴‌نفر در هر هکتار است و جزو محلات پرجمعیت مشهد محسوب می‌شود. پهنه‌های مسکونی، تجاری، ورزشی، باغات کشاورزی و اداری به‌ترتیب بیشترین بافت کنونی محله سعدآباد را تشکیل می‌دهند.

از عمده مزارع و باغ‌های محله سعدآباد اکنون فقط یک باغ بین خیابان‌های آبکوه و سناباد و پشت اداره کل اوقاف باقی مانده است که هنوز کاربری کشاورزی دارد. جوانان بیست‌و‌پنج تا چهل‌ساله بیشترین جمعیت این محله را تشکیل می‌دهند. هنوز تعدادی از ساختمان‌های این محله قدیمی است و ظاهری فرسوده دارد. بااین‌حال، مرتفع‌سازی خانه‌ها روندی رو به رشد دارد و تعداد زیادی آپارتمان چهار تا شش‌طبقه در محله ساخته شده است.

یکی از خیابان‌های مهم این محله، سناباد است. قدیمی‌ها خاطرات بسیاری درباره آن دارند. شنیدن این خاطرات به روز‌های گذشته این محله جان می‌دهد. محمد نداف، قدیمی‌های محله، از افتتاح مجموعه ورزشی سعدآباد می‌گوید. محمد خالقی در خانه‌ای بزرگ شده که اولین بنای ساخته‌شده با آهن بوده است و برایمان از تعجب مردم از دیدن این بنای سه‌طبقه می‌گوید.

رضا صفارزاده نیز می‌گوید وقتی در چهارراه سناباد ساکن شد، این محدوده تا چشم کار می‌کرد، بیابان بود و بیابان.

 

افتتاح اولین مجموعه ورزشی مشهد

محمد نداف‌شرق متولد سال‌۱۳۲۱ است. خانه پدری او در ابتدای خیابان سناباد واقع‌در میدان سعد‌آباد قرار داشت. او می‌گوید: در دوران کودکی ما اثری از آسفالت نبود. میدان سعدآباد با آجر‌های رنگی قرمز پوشیده شده و بخش دیگری از خیابان خاکی بود. دور و اطراف خیابان تک‌وتوک خانه‌هایی ساخته شده بود.

بیشتر صاحبان این خانه‌ها باغ‌داران و کسبه‌ای بودند که خانه‌هایی چوبی و گنبدی در ملک خود ساخته بودند. نام این خیابان از قدیم سعدآباد بود و در دوران کودکی من به سناباد تغییر یافت. نداف ادامه می‌دهد: سال‌۱۳۳۰ مجموعه‌ای ورزشی با نام «استادیوم سعدآباد» در زمین‌های آستان قدس رضوی نزدیک میدان سعدآباد ساخته شد. من آن زمان ۹ سال داشتم.

روز افتتاحیه را به‌خوبی به یاد دارم. تعداد زیادی از مسئولان کشوری و آستان قدس رضوی در مراسم افتتاحیه حضور داشتند. ما بچه‌ها بیشتر از همه خوشحال بودیم؛ چون برای اولین‌بار بود که یک زمین ورزشی با سبک و سیاق امروزی و جدید را می‌دیدیم.

پدر و مادر‌ها معتقد بودند که فقط چوب و فلک می‌تواند از آن‌ها بچه‌هایی درس‌خوان بسازد

حاج‌محمد نداف از‌جمله کسانی است که شاگردی در مکتب‌خانه یا به قول خودش ملاباجی‌ها و دبستان‌های امروزی را نیز تجربه کرده است.

او درباره افتتاح اولین مدرسه دولتی در محدوده خیابان سناباد می‌گوید: در زمان کودکی ما هنوز مکتب‌خانه‌ها برقرار بود و از رونق نیفتاده بود.در همین محدوده خیابان سناباد دو مکتب‌خانه با استادان خانم و آقا فعالیت می‌کرد. چون ملا‌های آقا روش تربیتی خشن و همراه با چوب و فلک داشتند، بچه‌ها بیشتر دوست داشتند به مکتب‌خانه‌ای بروند که ملای آن خانم باشد. اما پدر و مادر‌ها نظر دیگری داشتند و معتقد بودند که فقط چوب و فلک می‌تواند از آن‌ها بچه‌هایی درس‌خوان بسازد.

با افتتاح اولین مدرسه دولتی به نام مدرسه «دیانت» که هنوز هم پابرجاست، خانواده‌ها فرزندان خود را در این مدرسه ثبت‌نام کردند. بعداز افتتاح این مدرسه، مکتب‌خانه‌های محله از رونق افتاد و اگر فرزندی به مکتب‌خانه می‌رفت، فقط برای یادگیری قرآن و نماز بود.

 

ساخت اولین مجتمع‌های مسکونی پزشکان

به گفته محمد نداف در فاصله بین میدان سعدآباد تا پنج‌راه سناباد که نقطه پایانی و قابل رفت‌وآمد خیابان بود، چند‌باغ کوچک و بزرگ قرار داشت. او می‌گوید: تنها باغ باقی‌مانده از آن زمان همین باغ معروف به «باغ اوقاف» است. بیشتر زمین‌های واقع در این محدوده جزو موقوفات گوهرشادآغاست. زمین‌ها و باغ‌های محدوده نیز ازسوی قنات آبکوه معروف به «آب سرده» سیراب می‌شد. این آب در انتهای مسیر خود به حرم مطهر رضوی وارد می‌شد.

یکی از باغ‌های بزرگ و معروف این محدوده، باغ موقوفه‌ای معروف به «شفتالوزار» بود. با سفارش مسئول وقت دانشگاه علوم پزشکی مشهد برای اسکان دکتر‌ها و پرستاران بیمارستان امام‌رضا (ع) در محدوده بیمارستان، مسئولان آستان قدس، این باغ را دراختیار سازمان علوم پزشکی قرار دادند. همه درختان قطع و زمین باغ به قطعات هزارمتری تقسیم شد و دراختیار پزشکان قرارگرفت.

او ادامه می‌دهد: اولین نمایشگاه خودرو محله توسط آقای محمد گیوه‌چی در حاشیه خیابان سناباد افتتاح شد. خودرو‌های این نمایشگاه از آخرین مدل‌های خودرو ساخت کشور آمریکا و اروپا بودند. بیشتر مشتری‌ها نیز دکتر‌ها و افراد ثروتمند شهر بودند.

زمین‌ها و باغ‌های محدوده را قنات آبکوه معروف به «آب سرده» سیراب می‌کرد

‌نداف در ادامه می‌گوید: یکی از خانواده‌های معروف شهرکه در خیابان سناباد (اول پاستور) ساکن بودند، خیامی‌ها بودند. این خانواده علاوه‌بر نقش مهمی که در توسعه شهر و حمل‌ونقل داشتند، در کار‌های خیر نیز همیشه پیش‌قدم بودند. به‌ویژه در ماه محرم هرسال چند دیگ شله برپا می‌کردند. همه اهالی ساکن این محدوده و حتی محلات مجاور به این مراسم دعوت شده بودند و حتی آن‌هایی که دعوت نبودند، اجازه حضور داشتند.

 

اولین ساکن پنج‌راه سناباد

محمد خالقی متولد سال‌۱۳۳۵ است. خانواده او نخستین خانواده ساکن پنج‌راه سناباد بودند. بعد‌از پنج‌راه سناباد، یک راه خاکی باریک و مال‌رو وجود داشت که تا قلعه آبکوه می‌رفت. در فاصله پنج‌راه سناباد تا قلعه آبکوه، بیابان، کال و زمین‌های کشاورزی و گندم‌زار بود.

او ادامه می‌دهد: اولین خانه در پنج‌راه سناباد را مرحوم پدرم حاج‌علی خالقی بنا کرد. بعد‌از آمدن خانواده ما که از شهروندان عادی و معمولی بودیم، خانواده سرهنگ ثامنی، رئیس شهربانی وقت مشهد، و خانواده سرگرد فردوسی، یکی دیگر از نظامیان و زیردستان سرهنگ ثامنی، در این محدوده ساکن شدند. هیچ خانواده دیگری در این محدوده زندگی نمی‌کرد. با تاریک‌شدن هوا صدای زوزه حیوانات وحشی مثل گرگ و شغال به گوش می‌ر‌سید و اگر بیرون می‌رفتیم ممکن بود آن‌ها را ببینیم.

 

گذشته خواندنی خیابان سناباد به روایت قدیمی‌ها

 

ساخت اولین خانه سه‌طبقه با آهن

بیشتر خانه‌های تک‌وتوک اهالی ساکن در محدوده خیابان سناباد چوب‌پوش، شیروانی یا گنبدی بود. خالقی‌ها اولین خانواده در خیابان سناباد بودند که خانه‌ای آهن‌پوش ساختند.

خود محمد‌آقا خالقی می‌گوید: چون آهن خیلی گران بود، هر کسی توان خرید آن و ساخت خانه آهنی را نداشت. کسانی که مرفه‌تر بودند، خانه‌های شیروانی می‌ساختند. مرحوم پدرم اولین کسی بود که در خیابان سناباد (پنج‌راه سناباد) خانه آهن‌پوش سه‌طبقه ساخت.

هر کسی توان خرید آن و ساخت خانه آهنی را نداشت. کسانی که مرفه‌تر بودند، خانه‌های شیروانی می‌ساختند

او زمانی را به یاد می‌آورد که بعد‌از تکمیل خانه سه‌طبقه‌شان، مردم از دور و اطراف برای دیدن این خانه با در و پنجره‌های آهنی می‌آمدند و با تعجب به آن نگاه می‌کردند؛ «وقتی روی پشت بام این خانه سه‌طبقه می‌رفتی، همه‌جای شهر زیر پایت بود. یکی از علاقه‌هایم در سن شش‌هفت‌سالگی این بود که بالای پشت بام بروم و از بالای آن گنبد طلایی حرم امام رضا (ع) را ببینم.»

به گفته خالقی بعد‌از پنج‌راه سناباد خیابان خاکی بود و راه باریک آن به آسیاب آبی قلعه آبکوه می‌رسید. در اطراف این آسیاب درختان تناور توت و صنوبر بود و شهروندان مشهدی برای استراحت به آنجا می‌رفتند و ساعاتی را به گردش و تفریح می‌گذراندند.

 

اولین خط اتوبوس خیابان سناباد

سال‌۱۳۴۵ پای اولین خط اتوبوس به خیابان سناباد باز شد و مسافر‌ها را از آنجا به حرم مطهر رضوی می‌برد. محمد خالقی می‌گوید: خط‌۸ اولین خط اتوبوسی بود که از حرم مطهر رضوی حرکت می‌کرد و بعد‌از گذشتن از میدان شهدا و میدان سناباد، به پنج‌راه سناباد می‌آمد؛ چون بعد از آن خیابان خاکی بود و آسفالتی وجود نداشت.

اتوبوس از همین پنج‌راه سناباد به طرف بیمارستان امام‌رضا (ع) و از آنجا به سمت میدان احمد‌آباد می‌رفت و بعد‌از گذشتن از بولوار وکیل‌آباد به پارک وکیل‌آباد که آخرین ایستگاه مسیر اتوبوس خط‌۸ بود، می‌رسید. بعد از آن اتوبوس همین مسیر برگشت را تا حرم مطهر می‌رفت.

اتوبوس هم از ماشین‌های بنز چشم‌قورباغه‌ای قدیمی بود و بیشتر شبیه مینی‌بوس‌ها و ون‌های امروزی بود تا اتوبوس‌های شرکت واحد. بعد‌ها اتوبوس‌های بنز جدید با همت خانواده خیامی به ناوگان اتوبوس‌رانی مشهد اضافه شد. استقبال مردم از اتوبوس‌های خط واحد به حدی بود که همیشه برای سوارشدن به اتوبوس دعوا می‌شد.

 

توسعه و گسترش خیابان سناباد در دهه‌۱۳۵۰

در اوایل دهه‌۵۰ به‌تدریج و با آمدن چند سازمان دولتی خیابان سناباد مسیر توسعه خود را به آرامی شروع می‌کند. خالقی می‌گوید: علاوه‌بر سکونت ما سه خانواده نبش پنج‌راه سناباد در محل مسجد فعلی، موزائیک‌سازی خاندان ازقدی، عموی ازقدی معروف، به نام موزائیک‌سازی «خارا» در این محدوده قرار داشت. روبه‌روی موزائیک‌سازی این طرف خیابان هم باغ گل رز بزرگی قرارداشت.

این باغ، گل‌های رز بسیار زیبایی داشت تا‌جایی‌که تعدادی از شهروندان مشهدی برای دیدن و خرید گل‌ها به این باغ رفت‌وآمد داشتند. بعد‌از آن هم تا قلعه آبکوه زمین و باغ انگور و گندم بود. این طرف هم به فاصله چندصد متری، روستای احمد‌آباد و راه شنی و خاکی بولوار وکیل‌آباد قرار داشت که به باغ وکیل‌آباد ختم می‌شد.

به گفته خالقی، شرکت فرش مشهد با خرید بخشی از این باغ گل رز و تبدیل آن به دفتر فروش، اولین ساکن جدید پنج‌راه سناباد بود. بعد از آن دفتر هواپیمایی راه‌اندازی شد. حاجی‌شجاع بخشی از باغ گل رز را خرید و ساختمان بانک ملی و صادرات را ساخت.

به‌د‌نبال آن سازمان گاز و نفت زمین‌های بیشتری را خریداری و قطعه‌بندی کرد. آموزش‌وپرورش زمین‌هایی را دراختیار معلمان قرار داد و تعدادی از معلم‌ها در زمین‌های خاکی بعد از پنج‌راه سناباد ساکن شدند. با سکونت معلمان و دیگر شهروندان چهارراه سناباد و ادامه خیابان مسکونی شد.

 

خرید خانه در بیابان

رضا صفارزاده متولد سال ۱۳۱۹ یکی از اولین ساکنان محدوده چهار راه سناباد است. او می‌گوید: پدرم از سنگ‌تراشان قدیمی اطراف حرم مطهر بود. خانواده ما ساکن خیابان طبرسی بود. بعد‌از ازدواج، چون خانه پدری گنجایش سکونت خانواده جدید را نداشت به‌دنبال خانه‌ای جدید برای سکونت می‌گشتم. یکی از دوستانم معلم آموزش‌و‌پرورش بود. اوگفت: به‌جای خرید خانه بهتر است که زمینی بخری و خودت خانه‌ات را بسازی.

زمین او را که ۳۶۰ متر بود، خریداری کردم. البته در سال‌۱۳۵۰ هنوز چهارراه سناباد یا حتی اثری از خیابان سلمان فارسی و بابک نبود. من و همسرم جزو چهار‌پنج خانواده‌ای بودیم که اطراف خیابان سناباد ساکن شدیم. بعد از خرید زمین و ساخت خانه، پدرم به دیدنم آمد و با دیدن آن همه زمین خالی و بیابان خیلی ناراحت شد و گفت: پسر! تو دیوانه شده‌ای که به این بر‌وبیابان آمده‌ای و با شغال‌ها و گرگ‌ها هم‌نشین شده‌ای.

همان اطراف خودمان که آبادتر و پر رونق‌تر بود خانه می‌گرفتی. من چاره‌ای نداشتم و زمین را قولنامه و سند زده بودم. خوشبختانه علاوه‌بر ما چهار خانواده، یک مغازه سوپری و یک مغازه نانوایی نیز بعد‌ها راه‌اندازی شد. یک حمام معروف به حمام آریایی نیز فعال بود که هم سنتی بود و هم چند دوش حمام نمره امروزی داشت.

تا چندین سال ما چند خانواده تنها ساکنان این محدوده بودیم. شب‌ها از غروب آفتاب شغال‌ها و روباه‌ها در اطراف خانه ما می‌گشتند و زوزه می‌کشیدند. زمستان‌ها جرئت بیرون‌آمدن از خانه‌مان را نداشتیم. با آن برف‌های سنگین مشهد، گرگ‌ها برای غذا تا پشت خانه‌مان می‌آمدند.

 

گذشته خواندنی خیابان سناباد به روایت قدیمی‌ها

 

آسفالت خیابان به همت نخستین اهالی

بعد‌از چندسال توسعه و پیشرفت کُند، با آسفالت مسیر خاکی خیابان سناباد، این معبر در مسیر توسعه سریع قرار گرفت. رضا صفار‌زاده می‌گوید: از پنج‌راه سناباد به بعد خیابانی وجود نداشت. خیابان خاکی مال‌رویی بود که اطراف آن را بیابان و کال‌های متعدد پوشانده بود.

بیشتر این کال‌ها بعد‌ها و در توسعه سریع خیابان توسط شهرداری پوشیده شد. بخشی از آن نیز به پارک خطی تبدیل شد. همه ما می‌دانستیم که تا جاده آسفالت نشود، این عقب‌ماندگی ادامه خواهد داشت. ما برای رفتن به شهر یا حرم باید مسیر چند‌صدمتری خاکی و پر از کال و گودال تا میدان احمد‌آباد را با پای پیاده طی می‌کردیم و از آنجا سوار اتوبوس می‌شدیم و به شهر می‌رفتیم. مسیر دیگر، رفتن به پنج‌راه سناباد و استفاده از اتوبوس بود.

صفار‌زاده به‌همراه چند نفر دیگر از اولین ساکنان این محدوده، اولین جاده آسفالت را با همت و تلاش خود ساختند. صفارزاده می‌گوید: در جلسه و نشستی که با همسایه‌ها داشتیم، به این نتیجه رسیدیم که برای رفت‌وآمد و زندگی بهتر باید جاده آسفالت داشته باشیم. پیگیر آسفالت خیابان از پنج‌راه سناباد به بعد شدیم. شهرداری اعلام کرد با مشارکت شهروندان و نصب جدول‌های کنار خیابان، جاده را آسفالت خواهد کرد. ما هم موافقت کردیم.

 

* این گزارش شنبه ۲۵ فروردین‌ماه ۱۴۰۳ در شماره ۵۵۲ شهرآرامحله منطقه ۱ و ۲ چاپ شده است.

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44